گویش بوشهری
زادگاه من گنخک شیخها GHANKHAK SHAYKHHA
فرهنگ و گویش مردم روستای گنخک حاج میرزا احمد دشتی نجفی

گویش بوشهری

گویش بوشهری مجموعه‌ای از لهجه‌های زبان فارسی هستند که تقریبا در سرتاسر استان بوشهر و بخشهایی از مناطق غربی استان فارس مانند لامرد(؟) و تراکمه و کنارتخته و خشت و مناطق جنوب غرب خوزستان مانند هندیجان و بندرماهشهر و نیز در کشور بحرین رایج است. این لهجه‌ها شباهت‌های زیادی با لهجه بندری، و نیز لری و بختیاری و لهجه کازرونی و لهجه آبادانی دارد. این لهجه‌ها عبارتند از بوشهری مرکزی (رایج در شهرستان بوشهر)، تراکمه‌ای، آبدانی (مربوط به منطقهٔ آبدان)، کنگانی، جمی، تنگستانی، دشتی، دشتستانی، دیلمی، گناوه‌ای و ماهشهری - هندیجانی است. لهجه‌ها در روستاها بیشتر از شهرها متنوع می‌باشند.

گونه‌های گویشی استان

لهجه بوشهری در شهرستان بوشهر، گویش دشتی یا دشتیاتی در منطقهٔ دشتی شهرستان دشتی و دیر، گویش تنگستانی یا تنگسیری در بخش ساحلی تنگستان است. گویش دشتستانی لهجه مردم دشتستان و شمال غربی استان (گناوه و دیلم) است که با زبان لری کاملا آمیخته‌است. گویش دیری - بردستانی و آبدانی بعلاوه دشتیاتی هم در شهرستان دیر است و دارای قدمت منحصر بفرد است. گویش دیری به فارسی فصیح نزدیک است. و گویش کنگانی و جمی هم در منتهای جنوبی استان بوشهر است که (بخصوص لهجه جمی) به فارسی فصیح و معیار نزدیکترند. 

آوا ها و کلمات نمونه

  • بود: بید
  • دود: دید
  • زانو: زونی
  • شب: شُو
  • خواب: خُو
  • فوت کردن: فیت کردن
  • کوچه: کیچه
  • نگاه کردن: سِی کردن
  • مادر: دِی
  • لیوان: گیلاس
  • گربه: گولی
  • خدا: خُیا
  • آب: اُو

ویژگی‌های دستوری

از نظر صرفی و دستوری با فارسی معیار چندان تفاوتی ندارد. نشانهٔ تعریف در برخی لهجه‌ها در اسامی پسوند (ku) و در صفات پسوند (u) می‌باشد. برای نمونه:

  • بیا غذایت را بخور: bio qezât boxor
  • آن کتاب را بخوان: ktâbku boxu
  • زشت(معرفه): zeštu
  • خودکار(معرفه): xotkârku

نشانهٔ جمع در گویش بوشهری (آ) و در لهجه‌های شمالی (ال) می‌باشد. کتاب‌ها: کتابا - کتابل

«هرگز یک شهر بوشهری به جای کتابا نمی‌گوید کتابل»

برای استمرار در افعال بجای استفاده از داشتن از پیشوندهای (hasey) یا (hey) استفاده می‌شود. استفاده از هی در افغانستان نیز مرسوم است و هاسی در کازرون نیز بکار می‌رود. در مناطق شمالی استان هاسی به ایسی تبدیل می‌گردد. شهر بوشهری کلمه هاسی به کار نمی‌برد اما روستاهای اطراف بله و تفاوت این لهجه‌ها با فاصله گرفتن از بوشهر بیشتر می‌شود و بوشهر مرکز آنها نیست.

  • دارد می‌نویسد: hâsey minvise
  • داشت می‌رفت: hey miraft

داشت می‌رفت:بوشهری:داش می‌رفت (فارسی معیار) برای منفی کردن مانند فارسی معیار از نه استفاده می‌شود که در افعال ترکیبی یا اسنادی این نشانه منفی ساز پیش از مسند قرار می‌گیرد:

  • من بلد نیستم: مو نه بلدم: mo na baladom

من بلد نیستم: به جای نمیدونم می‌گویند نمی‌فهمم

  • ما اهل تهران نیستیم: ما نه مال تهرونیم: ma na mâl tehrunim

حرف میانجی عموما صامت (ن) است که در در افعال اسنادی برای سوم شخص نیز کاربرد دارد. مثلا برای مفهوم (هوا گرم است) آنچه را که در تهران می‌گویند (havâ garm'e) یا در اصفهان می‌گویند (heva garmes) در بوشهر می‌گویند (havâ garmen). این حالت در لهجهٔ کازرونی و گویش‌های بندری نیز وجود دارد.

در گویش بوشهری، گویش دشتستانی و گویشهای شبیه و اطراف حالت التزامی شرط محقق نشده همتای «بروم» در زمان حال، در زمان گذشته به صورت «برفتم» و با پیشوند «بِ» (be) به کار می‌رود. در لهجه تهرانی بیشتر از پیشوند «می» و ساخت ماضی استمراری استفاده می‌شود:

  • چه برفتم به حسینیه و چه در خانه بماندم صدای سنج و دمام و نوحه‌خوانی می‌شنیدم.

واژگان

این لهجه‌ها و گویش‌ها مانند هرگویش دیگری دارای خزینهٔ واژگان خاص خود می‌باشد. در برخی موارد لهجه‌های مختلف این استان واژگان با مصادر و اصطلاحات خاص خود را دارند. بویژه در منطقه‌ای مانند استان بوشهر که بواسط زندگی ساحلی و تجارت و دریانوردی و حضور اقوام مهاجر گوناگون کلمات متعددی را از زبانهای دیگر نیز قرض گرفته‌است. در بسیاری از گویش‌های آن کلمات پارسی میانه دیده می‌شوند. مثلا تهل (تلخ) یا پهل (پل) یا اشناو (شنا). برای نمونه:

  • غوص کردن (qows kerdan): شناور شدن
  • رو کردن (row kerdan): حرکت کردن
  • بوا buâ): بابا، پدر
  • دی (dey): مادر
  • کاکا(kokâ): برادر
  • شوی (šuy): شوهر
  • پار (pâr): پارسال
  • خالو(xâlu): دایی
  • زوان (zovân): زبان
  • پاجنگرک (pâjingerak): پافشاری کودکان
  • مشقل (mašqal): آبکش
  • تنگیدن (tengidan): پریدن، نشستن
  • بارو (bâru): باران
  • کپ (kap): دهان
  • کم (kom): شکم
  • ویسیدن (veysidan): ایستادن
  • پوز (puz): دهان
  • پوسر (posar): پسر
  • دریا (deryâ): دریا
  • خهک (xahk): خاک
  • دیگ (dig): دیروز
  • پسین (pesin): عصر
  • صبا (soba): فردا

راهنمای آوا نویسی

در این نوشتار از نمادهای زیر برای آوانویسی استفاده شده‌است

â = تلفظ حرف آ در واژهٔ آبادان

a = تلفظ حرف ا در واژه احمد

ٍe = تلفظ حرف ا در واژه ابراهیم

C = چ

i = تلفظ حروف ای در واژه ایران

š = ش

Q = غ یا ق

O = تلفظ حرف ا در واژهٔ امید

U = تلفظ حرف و در واژهٔ کوچه

X = خ

Ž = ژ

شعری به لهجه بوشهری

بخون خالو بخون دردم گرونن   تو صحرای دلم باد خزونن
چه خوش بید بال خیس باد بر رو   حصیر مدح و خو توی رهرو
چه خوش بید وقت واگشتن ز جیلم   تنور و بوی نون وسوز گرزم
پسین تنگی که شو می‌بست پرده   غبار گله غم می‌برد از ده
شوا تو شانشین مهمون میومه   درنگه شروه نودون میومه
درازی شو و طرفی دل انگیز   صدای دیر وقت مرغ شو خیز
میون کوچه شو سنگین گذرداشت   ولات از ابر جاجیمی به سر داشت
صدای زنگل لالا میومه   صدای میل خلخالا میومه
حنابندان ماشو یاد داری   سیاه مستی جاشو یاد داری
بخون خالو بخون شو بی و شومی   جوونی و بهار ناتمومی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: جمعه 14 خرداد 1392برچسب:,
ارسال توسط حمید قاسمی
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 20378
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1


زادگاه من گنخک شیخها

زادگاه من گنخک شیخها

زادگاه من گنخک شیخها

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

بازی آنلاین