زندگی نامه و وصییت نامه شهيد :عبدالله قاسمی
زادگاه من گنخک شیخها GHANKHAK SHAYKHHA
فرهنگ و گویش مردم روستای گنخک حاج میرزا احمد دشتی نجفی

 


زادگاه من گنخک شیخها

زندگينامه

 زنده و جاويد باد نام دلاوراني که از قفس تنگ دنيا رها شدند و دل خويش را به اقيانوس حقيقت وجود پيوند زدند و از غربت غريب عالم ناسوت با ترنم سرود توحيد به مدد عشق هجرت دوباره رو به سمت اشراق نور نمودند گرچه تن خاکي اين عزيزان رخت سفر تا اوج برافکند ولي انديشه تابناکشان پس از گذشت سالها همچنان روشن کننده راه خدا پرستان و اميد بخش سالکان سرزمين ايثار و عشق است که موج اميد را در دلهای مجاهدان به جنبش وا مي دارد آري گر چه سالياني است غبار ميدان جنگ فرو نشسته و ايران سرافراز و پيرو در سايه پايداري و از خود گذشتگي اين عزيزان به ساحل آرامش و امنيت رسيده ليکن هماره بايد راه و انديشه اين عزيزان را حفظ کنيم تا موجوديت خويش را در اين جهان پر سر و صدا ضمانت کنيم.

      در گوشه اي از اين سرزمين آفتاب  و نخل ها آنزمان که تازيانه فقر و تهيدستي پشت مردمان نجيب و صبورش را خاموش و بي صدا مي سوزاند و سياهي و بيداد رژيم ستمشاهي دشنه بر پهلوان مبارزان و مجاهدان مي نواخت، در روستاي کوچک و دور افتاده کودکي از تبار خورشيد پا به عرصه گيتي نهاد و چشم براين کره خاکي باز کرد روستاي ساده و ساکت آنروز گنخک با خانه هاي گلي بدور از هر گونه هياهوي زندگي شهري و مدرن امروز، در سال 1350 موسيقي گريه ي کودک را به گوش خويش شنيد. اولين آوازي که گوش هاي اين طفل معصوم روستايي را به خود آورد. سرود يکتاپرستي اذان و اقامه بود که به رسم هزار ساله بايد در گوش همه ي نوزادان اين ديار نواخته مي شد تا از همان لحظه هاي آغازين عشق به حقيقت، يکتايي و توحيد و شهادت به حقانيت ولايت را تجربه کند. خانواده نام زيباي عبدالله را بر اين کودک انتخاب کرد تا او بنده اي از بندگان خدا باشد که در وادی طاعت و فرمانبرداري مايه ي فخر مَلک بر مُلک باشد. دوران کودکي را مانند همه هم سن و سالان خود در روستا با بازي و سرگرمي هاي محلي و گاهي نيز همدوش خانواده در کار و تلاش که باغداري و پرورش درخت خرما همراه با دامداري است سپري نمود. به دليل نبود مدرسه در اين روستا شهيد نتوانست ادامه تحصيل بدهد. در سن 7 سالگي دست تقدير، پدر را از خانواده گرفت از دست دادن پدري مهربان و پرتلاش در کودکي بار مسووليت عبدالله را دو چندان کرد، او مجبور بود براي امرار معاش خانواده به کار و تلاش بپردازد، در همان سنين براي يادگيري قرآن پا به مکتب خانه روستا گذاشت. در مدتي اندک توانست روخواني قرآن را فرا گيرد، که اين مرحله يعني آشنا شدن با قرآن تأثير شگرفي در روحيات ايشان گذاشت.

       نوجواني او مصادف با اوج مبارزات مردم ايران عليه رژيم ستمشاهي بود، اين عزيز نيز با وجود کمي سن و کوچک بودن جُثه در راهپيمايي ها و تظاهرات ها شرکت  فعال داشت.         

       تا اينکه انقلاب اسلامي در 22 بهمن سال 57 به پيروزي رسيد. شهيد در اکثر مراسمات و جلساتي که به مناسبت هاي مختلف در روستا تشکيل مي گرديد. همدوش ساير هم ولايتي ها شرکت فعال داشت با تشکيل بسيج مستضعفين به فرمان امام خميني(ره) شهيد قاسمي نيز به عضويت افتخاري اين ارتش مخلص خدا درآمد، شهيد با عضويت در گروه مقاومت روستاي گنخک شيخها خدمات ارزنده اي را در راه حفظ امنيت و آرامش در آن زمان که کشور و منطقه بيش از همه خبير به آرامش نياز داشت از خود به يادگار گذاشت.

       او با علاقه و جديت تمام اخبار و گزارشات جنگ را دنبال مي کرد و با وجودي که به سن قانوني نرسيده بود علاقه زيادي به حضور در ميادين جنگ داشت. اولين بار در سال 63 در سن 13 سالگي به همراه عده اي از دوستان به جبهه اعزام گرديد. مدت يکماه در بوشهر آموزش نظامي ديد و پس از طي دوران آموزش به جبهه جنوب اعزام گرديد و با رشادت و شجاعت تمام به مدت 3 ماه خدمات صادقانه اي را به انجام رسانيد و سرافرازانه براي ديدار خانواده و اقوام به زادگاهش مراجعت نمود، جبهه عبدالله را عوض کرده بود او روحيه ي عجيبي داشت، شهادت طلبي در وجودش موج مي زد، آرام و قرار نداشت، آسودگي را با عدم برابر مي دانست.

ما زنده به آنيم که آرام نگيريم                                 موجيم که آسودگي ما عدم ماست

     در سال 1365 براي دومين بار به همراه سپاه محمد(ص) از کاکي عازم جبهه گرديد. اين بار جبهه جنوب را براي جهادي بزرگ عليه اهريمن درون و برون انتخاب کرد و پس از پايان مأموريت سرافرازانه رجعتي ديگر به سوي خانواده نمود.

براي سومين بار در فروردين ماه 67 هنگامي که نداي« هَل مِن ناصر ينصرني»

       حسين زمان را شنيد به جبهه هاي جنگ شتافت، ايشان در ناوتيپ اميرالمؤمنين سازماندهي گرديد و از آنجا براي دفاع راهي جزيره مجنون گرديد عاقبت اين بسيجي قهرمان در تاريخ 18/3/67 به دست کوردلان بعثي به درجه شهادت رسيد آري او غريبانه راهي ديار بقا و عالم ملکوت گرديد، پيکر پاکش به مدت 6 ماه در زير آفتاب سوزان جزيره باقي ماند تا آخرين لحظه هم مانند مولايش حسين باشد اين جسد مطهر بعد از جنگ توسط گروه تفحض شناسايي و به زادگاهش منتقل گرديد و در زمستان 76 در بهشت شهداي روستاي گنخک به خاک سپرده شد مزار اين شهيد اکنون زيارتگاه اهل دل و جان مراد مريدان وداي عشق و عرفان است.

                «يادش گرامي و راهش مستدام»

بسم الله الرحمن الرحيم

وصيت نامه

ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاًبل احيا عند ربهم يرزقون

      سلام بر مهدي (عج)صاحب الزمان و بر خميني روح خدا و بر مادر و برادر و وخواهرانم عرض مي کنم .اي خانواده گرامي چند کلام با شما درد دل مي کنم .من شرمنده هستم که نتوانستم محبت هاي شما را جبران کنم .مادر عزيزم اميدوارم شيري را که به من دادي آ ن را حلالم کني و چون زينب(س) برادرش حسين را ديد در راه خدا که شجاعانه شمشير مي زند و او هم راه برادرش را ادامه داد. مادر در اين راه از شمـــا مي خواهم که زينب وار اماممان را ياري کني وهيچ تزلزلي در شما پيش نيايد وشما يک الگويي براي فرزندان مردم باشي اين را از شما مي خواهم که با کمترين اشکي مرا ياري کني واما خواهرانم مي دانم که شما نمي توانيد بشنويد که برادر بزرگتان شهيد شده است اما من دوست دارم که شما همچون زينب با اراده و استوار اماممان را ياري کنيد و با قدمهاي استوارتان اين نهضت حسيني را به پايان برسانيد وشما فرزنداني چون حسين را تربيت کنيد و به جبهه هاي حق عليه باطل بفرستيد واما برادرم که چون تو از من کوچکتر هستي اميدوارم که من را با بديهايم ببخشيد که نتوانستم محبتهاي تو را جبران کنم و از تو مي خواهم که درس بخواني و با درس خواندن خود به اين انقلاب وبه اين ملت شهيد پرور خدمت کني و با مادر وخواهرانم هميشه مهربان باشي و فقط يک وصيت دارم که اگر يک فقيري ويا يک بيچاره اي در خانه شما آمد طلب چيزي يا پولي کند به او بدهيد که فرداي قيامت من را باز خواست کنند هر چند شهيد سؤالي ندارد. ويک پيام براي ملت شهيد پرور ايران دارم وآن اين است که، مبادا امام را تنها بگذاريد ومثل مردم کوفه نباشيد که امام حسين را تنها گذاشتند .اگر خداي نکرده اين نهضت به پايان نرسد شما را مسؤول آن مي دانند و اين گناهي است بزرگ وبخشيدني نيست واز شما دوستان وآشنايان حلاليت مي طلبم والتماس دعا دارم. شبهاي جمعه مرا فراموش نکنيد وبر مزار من دعاي توسل و کميل بخوانيد و بدن مرا در گنخک شيخها دفن کنيد.

خدايا خدايا تا انقلاب مهدي خميني را نگه دار رزمندگان اسلام نصرت عطا بفرما اسيران جندا... آزادشان بگردان التماس دعا دارم خدا حافظ شما.                           والسلام


نظرات شما عزیزان:

پرنيان2
ساعت23:56---14 شهريور 1392
ديگه نمياي سربزني.باشه هرجورراحتين ياعلي

پرنيان2
ساعت16:42---13 شهريور 1392
ببين داداش من زيادسردرنميارم.ميشه بم بگي چه شكلي؟چون من وبگردي ميكنم زيادپي اين چيزانيستم.
تازه تووبت همچين چيزي نميبينم


پرنيان2
ساعت15:32---13 شهريور 1392
ببخشيدشمامنولينك كرديد؟؟؟؟

پرنيان2
ساعت15:23---13 شهريور 1392
اين شهيدچكارته؟
پاسخ:شهید عبدالله قاسمی دایی من میشود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: سه شنبه 12 شهريور 1392برچسب:,
ارسال توسط حمید قاسمی
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 106
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 20378
تعداد مطالب : 72
تعداد نظرات : 42
تعداد آنلاین : 1


زادگاه من گنخک شیخها

زادگاه من گنخک شیخها

زادگاه من گنخک شیخها

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

بازی آنلاین